اهميت ازدواج در اسلام

از ديده گاه اسلام (ازدواج) يك عمل مقدسى شمرده شده است ، خوب است در اين رابطه و در ابتداء بحث اشاره اى به يك آيه از قرآن مجيد مى نمائيم : قرآن كريم مرد را در لباس زن و زن را لباس مرد معرفى مى فرمايد، يكديگر را موجب آرامش هم خواند و آن همه امتيازات كه براى اين دنيا و دنياى ابدى براى هر دو منظور داشت (1) و در اين باره پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: ازدواج كردن يكى از سنّت هاى من است كسيكه از آن سرپيچى كند از امّت من نيست (2)در روايت ديگر مى فرمايد: كسى كه ازدواج كند نصف دينش را حفظ كرده و در نگهداى نصف ديگرش كوشا باشد و از نافرمانى خداوند هراسان باشد (3) و باز نبى اكرم اسلام صلّى اللّه عليه و آله در روايت ديگر مى فرمايد: بهترين امّتم ازدواج كرده ها هستند و بدترين آنها عَزَبْها مى باشند و اكثر اهل جهنّم عَذَبها هستند  (4)
اسلام با ترك ازدواج مخالف است
امام رضاعليه السّلام فرمودند: روزى زنى به خدمت امام باقرعليه السّلام آمد و عرض كرد: من (مُتَبَتَّلَه) هستم . امام پرسيد: منظورت از (تَبَتُّل) چيست ؟ پاسخ داد: قصد كرده ام كه هرگز ازدواج نكنم ! پرسيد براى چه ؟ گفت : مى خواهم از اين عمل ، به فضل و برترى دست يابم . امام فرمود: از اين فكرت منصرف شو، اگر در اين كار فضيلتى وجود مى داشت ، فاطمه زهرا(س) براى رسيدن به آن ، از تو شايسته تر بود، زيرا هيچ كس در فضيلت بر او پيشى نگرفته است (5)
آيا ازدواج مانع از درآمد مى شود؟ 
بعضى از جوانان عزيز به اين گمان هستند كه اگر ازدواج كنند درآمد و امرار معاش آنها در زندگى كم خواهد شد. جواب اين گروه را امام صادق عليه السّلام از قول رسول خداصلّى اللّه عليه و آله چنين مى فرمايد: اگر فقير و ندار هستيد ازدواج كنيد كه خداوند عزيز به فضلش شما را ثروتمند مى كند.) و قرآن كريم هم در اين باره مى فرمايد: ان يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله (6) بين غلامان و كنيزان نيكوكار خود ازدواج برقرار كنيد، اگر فقير باشند خداوند آنها را غنى مى كند. پس كسى كه از ترس فقر ازدواج نكند به درستيكه به خداوند عز و جل بدگمان شده است (7) درباره رزق و روزى بندگان داستانى را اشاره مى كنيم :

وبلاگ پيوند آسماني - Www.A-Peivand.BlogFa.Com


خداى مهربان روزى رسان است  
هنگامى كه حضرت موسى عليه السّلام از طرف خداوند ماءمور گرديد كه به سوى فرعون برود و او را به خداپرستى دعوت نمايد، ناگهان به فكر خانواده و بچّه هاى خود افتاد و به خدا عرض كرد: پروردگارا چه كسى از خانواده و فرزندان من سرپرستى مى كند؟ خداوند به موسى عليه السّلام فرمان داد: عصاى خود را به سنگ بزن ! موسى عليه السّلام عصاى خود را به سنگى زد. آن سنگ شكست و در درون آن ، سنگ ديگرى نمايان شد. با عصاى خود ضربه ديگرى به آن سنگ سوّم زد و آن را نيز شكست و درون آن كرمى را ديد كه چيزى به دهان گرفته است و آن را مى خورد! حضرت موسى عليه السّلام شنيد كه آن كرم مى گويد: پاك و منزه است خدايى كه مرا مى بيند و سخن مرا مى شنود و به جايگاه من آگاه است و به ياد من است و مرا فراموش نمى كند.به اين ترتيب موسى عليه السّلام دريافت كه خداوند عهده دار رزق و روزى بندگان است و با توكّل بر او كارها سامان مى يابد (8)
سنّ ازدواج در چه زمانى است ؟ 
سنّ ازدواج در اسلام براى پسر و دختر زمانى است كه يا به اختيار مى توانند ازدواج كنند يا به اجبار زمانى ، به اختيار آن است كه درك مسؤ ليت خانوادگى را داشته باشند و بتوانند همسردارى كنند يا بطور خلاصه بتوانند به يكديگر خير برسانند. امّا سن ازدواج به اجبار زمانى ، آن است كه هرگاه پسر يا دختر متوجّه شوند كه به علّت نداشتن همسر به گناه آلوده مى شوند لازم است براى دفع گناهان ازدواج نمايند (9)

پي نوشتها:

1- سوره بقره ، آيه 187.
۲- بحارالانوار، ج 103، ص 217.
۳- بحارالانوار، ج 103، ص 219، حديث 14.
۴- وسائل الشيعه ، ج 14، ص 8، حديث 7.
۵- شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق ، ج 3، ص 515.
۶- سوره نور، آيه 32.
۷- تفسير لاهيجى ، ج 3، ص 283 و كافى ، ج 5، ص 330، حديث 5.
۸- تفسير روح البيان ، ج 4، ص 97 - 96.
۹- ازدواج و روش زن دارى در اسلام ، (نوشته شهيد دكتر سيد رضا پاك نژاد) ص 12

منبع: كتاب رهگشاى جوانان

اهمّيت ازدواج

HTML clipboard

در روايات مى‏خوانيم: ازدواج سبب حفظ نيمى از دين است. دو ركعت نماز كسى كه همسر دارد از هفتاد ركعت نماز افراد غير متأهّل بهتر است. خواب افراد متأهّل از روزه‏ى بيداران غير متأهّل بهتر است.
آرى بر خلاف كسانى كه ازدواج را عامل فقر مى‏پندارند، رسول‏خداصلى الله عليه وآله فرمودند: ازدواج روزى را بيشتر مى‏كند.
همچنين فرمودند: كسى كه از ترس تنگدستى ازدواج را ترك كند، از ما نيست و به خدا سوءظن برده است.
در روايات مى‏خوانيم: كسى كه براى ازدواجِ برادران دينى خود اقدامى كند، در روز قيامت مورد لطف خاص خداوند قرار مى‏گيرد.
قرآن نسبت به تشكيل خانواده واقدام براى ازدواج، دستور أكيد داده است. و سفارش كرده كه از فقر نترسيد، اگر تنگ دست باشند، خداوند از فضل و كرم خود، شما را بى‏نياز خواهد كرد.
ازدواج وسيله‏ى آرامش است. در ازدواج فاميل‏ها به هم نزديك شده و دلها مهربان مى‏شود و زمينه‏ى تربيت نسل پاك و روحيه تعاون فراهم مى‏شود.
در روايات مى‏خوانيم: براى ازدواج عجله كنيد و دخترى كه وقت ازدواج او فرا رسيده، مثل ميوه‏اى رسيده است كه اگر از درخت جدا نشود فاسد مى‏شود.

منبع: تفسیر سوره قصص، حجة الاسلام قرائتی

ازدواجهاى ممنوع در قرآن

حرمت عليكم امهاتكم و بناتكم و اخواتكم و عماتكم و خالاتكم و بنات الاخ و بنات الاخت ( نساء 23 )

اين چند زنى كه در اين آيه اصنافشان ذكر شده است زنانى هستند كه بر حسب نسب ازدواج با آنها، حرام است ، و اين محرمات نسبى هفت صنفند:

1_ مادران .

2_ دختران .
3- خواهران

 4- عمه ها

5_ خاله ها

6_ دختران برادر

7_ دختران خواهر.
اما صنف اول : يعنى مادران عبارتند از زنانى كه ولادت انسان به آنان منتهى مى شود، و نسب آدمى از راه ولادت به آنان متصل مى گردد، حال چه اين كه آن زن آدمى را بدون واسطه زائيده باشد، و يا با واسطه ، مانند مادر پدر،كه اول پدر را به دنيا آورد، و سپس ‍ ما از آن پدر متولد شديم و يا مادر مادر، كه اول مادر ما را به دنيا آورد سپس مادر ما، ما را بدنيا آورد و يا با چند واسطه مانند مادرانى كه جد، از آنان متولد شده اند.
و اما صنف دوم : يعنى دختران ، عبارتند از هر دخترى كه تولد خودش و يا پدر و مادرش و يا تولد جد و جده اش از ما باشد.
و اما صنف سوم : يعنى خواهران عبارتند از دختران و زنانى كه نسبتشان از جهت ولادت متصل به ما باشد، به اين معنا كه تولدشان از پدر و مادر ما باشد، و يا تنها از پدر ما باشد، هر چند مادرش مادر ما نباشد، و يا تولدش از مادر ما باشد، هر چند كه پدرش ، پدر ما نباشد.
و اما صنف چهارم : يعنى عمه ، عبارت است از خواهر پدر، و خواهر جد، چه اينكه اين خواهر و برادرى آن دو از پدر و مادر هر دو باشد، و چه اينكه تنها از پدر باشد، و چه اينكه تنها از مادر، خواهر و برادر باشند.
و اما صنف پنجم : يعنى خاله ، عبارت است از زنى كه با مادر ما و يا با جده ما از يك پدر و مادر متولد شده باشند، و يا تنها از يك پدر و يا تنها از يك مادر به دنيا آمده باشند.
و همچنين صنف ششم و هفتم :، يعنى دختر برادر و دختر خواهر، كه آن دو نيز منحصر در برادر و خواهر پدر و مادرى نيستند، بلكه دختر برادر و دختر خواهرى كه تنها از پدر، و يا تنها از مادر ما باشند برادرزاده و خواهرزاده اند.
و منظور از اينكه فرمود: حرام شده است بر شما مادران و دختران و... اين است كه ازدواج شما با آنها حرام شده ، چون بطور كلى وقتى اينگونه تعبيرها را در قرآن مى بينم ، مناسبت حكم با موضوعش معلوم مى سازد كه موضوع حكم چيست ، در آيه مورد بحث مى دانيم كه موضوع حرمت خوردن مادر و دختر و... نيست ، چون كسى چنين كارى را نمى كرده ، تا اسلام آن را حرام كند، همچنان كه در آيه : حرمت عليكم الميته و الدم با اين كه موضوع حرمت را نام نبرده از مناسبت حكم با موضوع مى فهميم موضوع حرمت خوردن ميته و خون است ، و در آيه شريفه فانها محرمه عليهم

وبلاگ پيوند آسماني - Www.A-Peivand.Blogfa.Com


كه از همين راه مى فهميم منظور سكونت گزيدن در آن زمين است ، و اين نوع تعبيرها را مجاز عقلى مى نامند، و در محاورات شايع است .
و ليكن اين معنا با جمله : الا ما ملكت ايمانكم نمى سازد براى اينكه مى دانيم اين استثنا، استثناى از عمل هم خوابگى است ، نه از علقه زوجيت و ازدواج ، كه بيانش به زودى مى آيد، و همچنين با جمله : ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين به بيانى كه آن نيز به زودى مى آيد.
پس حق اين است كه موضوع حكم حرمت كه در آيه ذكر نشده ، و در تقدير گرفته شده است علقه نكاح نيست ، بلكه كلمه (وطى ) و يا كلماتى ديگر كه مفيد معناى آن است ، مى باشد، و اگر قرآن به نام آن تصريح نكرد به منظور رعايت ادب در گفتار بوده ، چون عادت قرآن همين است كه عفت كلام را رعايت كند.
و اگر در آيه مورد بحث خطاب را متوجه خصوص مردان نموده ، فرموده بر شما مردان حرام شده است مادران و دخترانتان و... با اينكه ممكن بود همين خطاب را متوجه زنان نموده ، بفرمايد: بر شما زنان حرام است كه به فرزندان و پدرانتان شوهر كنيد، و يا بطور كلى و بدون خطاب بفرمايد بين زن و فرزندش و پدرش نكاح نيست ، براى اين بوده كه (به آن بيانى كه در تفسير آيه شريفه : الرجال قوامون على النساء (گذشت ) خواستگارى و اقدام به ازدواج و توليد نسل بر حسب طبع ، كار مردان است ، و تنها مردان هستند (و نر هر حيوانى است ) كه به طلب جفت مى روند، (و تاكنون ديده نشده كه ماده از حيوانى به طلب نر برود، و يا زنى براى انتخاب شوهر اين خانه و آن خانه را بكوبد(
و اما اينكه خطاب را در آيه متوجه جمع كرده و فرموده : (عليكم _ بر شما) و نيز حرمت را متعلق به جمع از هر هفت طايفه كرده ، و فرموده : (مادرانتان و دخترانتان ...) براى اين بوده كه كلام استغراق در توزيع را برساند، ساده تر بگويم شامل همه مردها و عموم مادران و دختران و... بشود، و اين معنا را برساند كه بر هر فرد از مردان شما حرام شده ازدواج با مادرش و دخترش ...، چون تحريم عموم افراد هفت طايفه بر عموم مردان معنا ندارد، و همچنين تحريم تمامى افراد هفت طايفه از يك نفرها بر همه يك نفرها سخنى بى معنا است ، چون اگر فرضا مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر من بر تمامى يك نفرهاى مسلمانان حرام باشد، معنايش اين است كه پس در اسلام اصلا ازدواج حرام است ، چون هر مسلمانى هر زنى را كه بگيرد يا مادر كسى است يا دختر كسى و يا خواهر كسى ،
و بنابراين برگشت معناى آيه (همانطور كه گفتيم ) به اين است كه بر هر فرد از مردان مسلمان حرام است كه با مادر و دختر و خواهر و... خودش ازدواج كند.

منبع: کتاب تفسير الميزان جلد 4

نكاح یکی از هدفهاى طبيعت

اصل پيوستگى بين زن و مرد امرى سفارشى و تحميلى نيست ، بلكه از امورى است كه طبيعت بشرى بلكه طبيعت حيوانى با رساترين وجه آن را توجيه و بيان مى كند و از آنجا كه اسلام دين فطرت است طبعا اين امر را تجويز كرده است (و بلكه مقدار طبيعيش را مورد تاكيد هم قرار داده (
و عمل توليد نسل و همچنين جوجه گذارى كه از اهداف و مقاصد طبيعت است خود تنها عامل و سبب اصلى است كه اين پيوستگى را در قالب ازدواج ريخته و آن را از اختلاطهاى بى بند و بار و از صرف نزديكى كردن در آورده تا شكل ازدواج تواءم با تعهد به آن بدهد. و به همين جهت مى بينيم حيواناتى كه تربيت فرزندشان به عهده والدين است ، زن و مرد و به عبارت ديگر نر و ماده خود را نسبت به يكديگر متعهد مى دانند، همانند پرندگان كه ماده آنها مسؤ ول حضانت و پرورش تخم و تغذيه و تربيت جوجه است و نر آنها مسؤ ول رساندن آب و دانه به آشيانه .
و نيز مانند حيواناتى كه در مساءله توليد مثل و تربيت فرزند احتياج به لانه دارند ماده ، آنها در ساختن لانه و حفظ آن نياز به همكارى نر دارد كه اينگونه حيوانات براى امر توليد مثل روش ازدواج را انتخاب مى كنند و اين خود نوعى تعهد و ملازمت و اختصاص بين دو جفت نر و ماده را ايجاب مى كند و آن دو را به يكديگر مى رساند و نيز به يكديگر متعهد مى سازد و در حفظ تخم ماده و تدبير آن و بيرون كردن جوجه از تخم و همچنين تغذيه و تربيت جوجه ها شريك مى كند و اين اشتراك مساعى همچنان ادامه دارد تا مدت تربيت اولاد به پايان رسيده و فرزند روى پاى خود بايستد و از پدر و مادر جدا شود و دوباره نر و ماده ازدواج نموده ماده مجددا تخم بگذارد و...

وبلاگ پيوند آسماني - Www.A-Peivand.Blogfa.Com


پس عامل نكاح و ازدواج همانا توليد مثل و تربيت اولاد است و مساله اطفاى شهوت و يا اشتراك در اعمال زندگى چون كسب و زراعت و جمع كردن مال و تدبير غذا و شراب و وسايل خانه و اداره آن امورى است كه از چهار چوب غرض طبيعت و خلقت خارج است و تنها جنبه مقدميت داشته و يا فوايد ديگرى غير از غرض اصلى بر آنها مترتب مى شود.
از اين جا روشن مى گردد كه آزادى و بى بند و بارى در اجتماع زن و مرد به اينكه هر مردى به هر زنى كه خواست درآويزد و هر زنى به هر مردى كه خواست كام دهد و اين دو جنس در هر زمان و هر جا كه خواستند با هم جمع شوند و عينا مانند حيوانات زبان بسته بدون هيچ مانع و قيد و بندى نرش به ماده اش بپرد همانطور كه تمدن غرب وضع آنان را به تدريج به همين جا كشانيده زنا و حتى زناى با زن شوهردار متداول شده است .
و همچنين جلوگيرى از طلاق و تثبيت ازدواج براى ابد بين دو نفرى كه توافق اخلاقى ندارند و نيز ممنوع كردن زن از اينكه همسر مثلا ديوانه اش را ترك گفته ، با مردى سالم ازدواج كند و محكوم ساختن او كه تا آخر عمر با شوهر ديوانه اش بگذارند.
و نيز لغو و بيهوده دانستن توالد و خوددارى از توليد نسل و شانه خالى كردن از مسؤ وليت تربيت اولاد و نيز مساءله اشتراك در زندگى خانه را مانند ملل پيشرفته و متمدن امروز زيربناى ازدواج قرار دادن و نيز فرستادن شيرخواران به شير خوارگاههاى عمومى براى شير خوردن و تربيت يافتن همه و همه بر خلاف سنت طبيعت است و خلقت بشر به نحوى سرشته شده كه باسنت هاى جديد منافات دارد.
بله حيوانات زبان بسته كه در تولد و تربيت ، به بيش از آبستن شدن مادر و شير دادن و تربيت كردن او يعنى با او راه برود و دانه برچيدن و يا پوزه به علف زدن را به او بياموزد، احتياجى ندارند طبيعى است كه احتياجى به ازدواج و مصاحبت و اختصاص نيز ندارد ماده اش هر حيوانى كه مى خواهد باشد و نر نيز هر حيوانى كه مى خواهد باشد، چنين جاندارانى در جفت گيرى آزادى دارند البته اين آزادى هم تا حدى است كه به غرض طبيعت يعنى حفظ نسل ضرر نرساند.

منبع: کتاب تفسير الميزان جلد 4

قانون اسلام در جهت تنظيم امر ازدواج دقيق ترين قانون است  

خواننده عزيز اگر بين قوانينى كه در اسلام براى تنظيم امر ازدواج تشريع شده و ساير قوانين و سننى كه در دنيا داير و مطرح است مقايسه كند، و با ديد انصاف در آنها دقت نمايد، خواهد ديد كه قانون اسلام دقيق ترين قانون است ، و نسبت به تمامى شؤ ون احتياط در حفظ انساب و ساير مصالح بشرى و فطرى ، ضمانت بيشترى دارد، و نيز خواهد ديد كه آنچه قانون در امر نكاح و ملحقات آن تشريع كرده ، برگشت همه اش به دو چيز است : حفظ انساب ، يا بستن باب زنا.
پس از ميان همه زنانى كه ازدواج با آنان حرام شده ، يك طايفه به خاطر حفظ انساب به طور مستقيم تحريم شده ، و آن ازدواج (يا هم خوابگى و يا زناى ) زنان شوهردار است ، كه به همين ملاحظه فلسفه حرمت ازدواج يك زن با چند مرد نيز روشن مى شود، چون اگر زنى در يك زمان چند شوهر داشته باشد نطفه آنها در رحم وى مخلوط گشته ، فرزندى كه به دنيا مى آيد معلوم نمى شود فرزند كدام شوهر است ، همچنان كه فلسفه عده طلاق و اينكه زن مطلقه بايد قبل از اختيار همسر جديد سه حيض عده نگه دارد، روشن مى شود، كه به خاطر درهم و برهم نشدن نطفه ها است .

وبلاگ پيوند آسماني - Www.A-Peivand.Blogfa.Com


و اما بقيه طوايفى كه ازدواج با آنها حرام شده يعنى همان چهارده صنفى كه در آيات تحريم آمده ملاك در حرمت ازدواجشان تنها سد باب زنا است ، زيرا انسان از اين نظر كه فردى از مجتمع خانواده است بيشتر تماس و سر و كارش با همين چهارده صنف است ، و اگر ازدواج با اينها تحريم نشده بود، كدام پهلوانى بود كه بتواند خود را از زناى با آنها نگه بدارد، با اينكه مى دانيم مصاحبت هميشگى و تماس بى پرده باعث مى شود نفس سركش در وراندازى فلان زن كمال توجه را داشته باشد، و فكرش در اينكه چه مى شد من با او جمع مى شدم تمركز پيدا مى كند، و همين تمركز فكر ميل و عواطف شهوانى را بيدار و شهوت را به هيجان درمى آورد، و انسان را وادار مى كند تا آنچه را كه طبعش از آن لذت مى برد به دست آورد، و نفسش تاب و توان را در برابر آن از دست مى دهد، و معلوم است كه وقتى انسان در اطراف قرقگاه ، گوسفند بچراند، خطر داخل شدن در آن برايش زياد است .
لذا واجب مى نمود كه شارع اسلام تنها به نهى از زناى با اين طوايف اكتفا نكند، چون همان طور كه گفتيم مصاحبت دائمى و تكرار همه روزه هجوم وسوسه هاى نفسانى و حمله ور شدن هم بعد از هم نمى گذارد انسان با يك نهى خود را حفظ كند، بلكه واجب بود اين چهارده طايفه تا ابد تحريم شوند، و افراد جامعه براساس اين تربيت دينى بار بيايند، تا نفرت از چنين ازدواجى در دلها مستقر شود، و تا بطور كلى از اين آرزو كه روزى فلان خواهر يا دختر به سن بلوغ برسد، تا با او ازدواج كنم ماءيوس گردند، و علقه شهوتشان از اين طوائف مرده ، و ريشه كن گردد، و اصلا در دلى پيدا نشود، و همين باعث شد كه مى بينيم بسيارى از مسلمانان شهوتران و بى بند و بار با همه بى بند و بارى كه در كارهاى زشت دارند هرگز به فكرشان نمى افتد كه با محارم خود زنا كنند، مثلا پرده عفت مادر و دختر خود را بدرند، آرى اگر آن منع ابدى نبود هيچ خانه اى از خانه ها از زنا و فواحشى امثال آن خالى نمى ماند.

منبع: کتاب تفسير الميزان جلد 4