احكـــام نكـاح يا ازدواج ( قسمت دوم )
در ادامه بيان احكام ازدواج، به شرايط عقد مي پردازيم.
شرائــط عقـــد
عقد ازدواج چند شرط دارد:
اول ـ آنكه به عربى صحيح خوانده شود و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند، چنانچه ممكن باشد، احتياط واجب آنست كسى را كه مى تواند به عربى صحيح بخواند وكيل كنند و اگر ممكن نباشد، خودشان مى توانند به غير عربى بخوانند، اما بايد لفظى بگويند كه معنى زوجت و قبلت را بفهماند.
دوم ـ مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را مى خوانند قصد انشاء داشته باشند، يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند، زن به گفتن زوجتك نفسى قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد، و مرد به گفتن قبلت التزويج زن بودن او را براى خود قبول نمايد و اگر وكيل مرد و زن، صيغه را مى خوانند، به گفتن زوجت و قبلت قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند، زن و شوهر شوند.
سوم ـ كسى كه صيغه را مى خواند، بالغ و عاقل باشد، چه براى خودش بخواند، يا از طرف ديگرى وكيل شده باشد.
چهارم ـ اگر وكيل زن و شوهر يا ولى آنها صيغه را مى خوانند، در عقد، زن و شوهر را معين كنند مثلاً اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند. پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد: زوجتك احدى بناتى(يعنى زن تو نمودم يكى از دخترانم را) و او بگويد: قبلت يعنى قبول كردم، چون در موقع عقد، دختر را معين نكرده اند عقد باطل است.
پنجم ـ زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر زن ظاهراً به كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضى است عقد صحيح است.
اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنى آنرا عوض كند عقد باطل است.
كسى كه دستور زبان عربى را نمى داند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناى هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معناى آنرا قصد نمايد مى تواند عقد را بخواند.
اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد كنند و بعداً زن و مرد بگويند به آن عقد راضى هستيم، عقد صحيح است.
اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم چنانچه در حال واقع شدن عقد اظهار نارضايتى نموده باشند احتياط مستحب آنست كه دوباره عقد را بخوانند.
پدر و جد پدرى مى توانند براى فرزند نابالغ، يا ديوانه خود كه به حال ديوانگى بالغ شده است ازدواج كنند، و بعد از آنكه آن طفل بالغ شد، يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او كرده اند، مفسده اى نداشته، نمى تواند آنرا بهم بزند، و اگر مفسده اى داشته، مى تواند آنرا بهم بزند.
دخترى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد، اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، سزاوار است از پدر، يا جد پدرى خود اجازه بگيرد و اجازه مادر و برادر لازم نيست.
اگر پدر و جد پدرى غائب باشند، يا دختر باكره نباشد، اجازه پدر و جد لازم نيست.
اگر پدر يا جد پدرى، براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر بايد بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد.
اگر پدر يا جد پدرى، براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته مديون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالى نداشته پدر يا جد او بايد مهر زن را بدهند.
عيبهائى كه به واسطه آنها مى شود عقد را بهم زد
اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن، يكى از اين هفت عيب را دارد مى تواند عقد را بهم بزند:
اول ـ ديوانگى.
دوم ـ مرض خوره.
ســوم ـ مرض برص.
چهارم ـ كورى.
پنجـم ـ زمين گير بودن.
ششــم ـ آنكه افضا شده يعنى راه بول و حيض يا راه حيض و غائط او يكى شده باشد.
هفتـم ـ آنكه گوشت يا استخوانى در فرج او باشد كه مانع نزديكى شود.
اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او ديوانه است، يا آلت مردى ندارد، يا عنين است، يعنى مرضى دارد كه نمى تواند وطى و نزديكى نمايد، يا تخمهاى او را كشيده اند، مى تواند عقد را بهم بزند، بلكه اگر شوهر بعد از عقد هم كاملاً ديوانه شود كه اوقات نماز را تمييز ندهد، زن مى تواند عقد را بهم بزند، و نيز اگر بعد از عقد و قبل از دامادى شوهر عنين شود، زن مى تواند عقد را بهم بزند، و در خصوص عنن بايد مرد را مهلت بدهند تا يكسال شايد معالجه شود.
اگر مرد يا زن به واسطه يكى از عيبهايى كه در دو مسأله پيش گفته شد عقد را بهم بزنند، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.
اگر به واسطه آنكه مرد نمى تواند وطى و نزديكى كند، زن عقد را بهم بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد، ولى اگر به واسطه يكى از عيبهاى ديگرى كه گفته شد مرد يا زن عقد را بهم بزنند، چنانچه مرد با زن نزديكى نكرده باشد، چيزى بر او نيست و اگر نزديكى كرده بايد تمام مهر را بدهد، و چنانچه مرد را گول زده اند و تدليس نموده اند، مرد مهر را از آنكه تدليس نموده و او را گول زده مى گيرد.
احــكام عــقد دائم
زنى كه عقد دائمى شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را براى هر لذتى كه او مى خواهد تسليم نمايد، و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند، و اگر در اينها از شوهر اطاعت كند، تهيه غذا و لباس و منزل او بر شوهر واجب است، و اگر تهيه نكند چه توانائى داشته باشد، يا نداشته باشد مديون زن است.
اگر زن در كارهايى كه در مسأله پيش گفته شد اطاعت شوهر را نكند گناهكار است، و حق غذا و لباس و منزل و همخوابى را ندارد ولى مهر او از بين نمى رود.
مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.
مخارج سفر زن، اگر بيشتر از مخارج وطن باشد، با شوهر نيست ولى اگر شوهر زن را سفر ببرد، بايد خرج سفر او را بدهد.
زنى كه از شوهر اطاعت مى كند و شوهر خرج او را نمى دهد اگر ممكن است، مى تواند خرجى خود را بدون اجازه از مال او بردارد، و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند، در موقعى كه مشغول تهيه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نيست.
بنابر مشهور بين علماء قدس الله أرواحهم، مرد بايد در هر چهار شب يك شب نزد زن دائمى خود بماند، لكن اقوى عدم وجوب آنست، در صورتى كه يك زن داشته باشد و اقوى وجوب آن است در صورت تعدد و شروع در شب ماندن پيش آنها و در غير اين دو صورت ترك آن سزاوار نيست.
شوهر نمى تواند بيش از چهار ماه، نزديكى با عيال دائمى خود را ترك كند، و همچنين است غير دائمى على الاحوط بلكه على الاقوى در بعض صور.
اگر در عقد دائمى مهر را معين نكنند عقد صحيح است، و چنانچه مرد با زن نزديكى كند، بايد مهر او را مطابق مهر زنهائى كه مثل او هستند بدهد.
اگر موقع خواندن عقد دائمى براى دادن مهر مدتى معين نكرده باشند، زن مى تواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند، چه شوهر توانائى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد ولى اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند، ديگر نمى تواند بدون عذرشرعى، از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.
منبع: رساله توضيح المسائل آيت الله شاهرودي
.jpg)
امام صادق علیه السلام فرمودند: